به گزارش شهرآرانیوز، خواندن ادبیات بومی آن هم در بستر اتفاقات جنگ و پس از آن میتواند برای هر خوانندهای جذاب و خواندنی باشد. وجود اصطلاحات بومی جنوبی و پاورقیها و تلفظ صحیح آن همگی نشان از اثری با هویت ملی است.
همچنین بستر تاریخی آن در موازات با پیشبردن داستان گیرا، میتواند داستان را در خاطر ماندگار کند. مجموعه داستان کوتاه «سیاسنبو» نوشته «محمدرضا صفدری» یکی از همین آثار است؛ کتابی با هفت داستان کوتاه در دهه ۵۰ تا ۶۰ با محوریت شخصیت حسنو در تمامی داستانها و تأکید به مسئله تبعات جنگ جهانی دوم و حضور انگلیسیها و نفوذ در مسائل اقتصادی و سیاسی، از طریق شرکتهای نفتی و سرمایهگذاریهایشان که سبب شد در جنوب ایران مردم با مشکلات بسیاری دستوپنجه نرم کنند.
علاوه براین از هفت داستان موجود در این کتاب، سه داستان از آن با نامهای: «سیاسنبو»، «علو» و «اَکو سیاه» در مجله «کتاب جمعه» چاپ و همین امر سببب شد تا محمدرضا صفدری به عنوان یک نویسنده توانمند دیده و شنیده شود.
ردپای فقر و تنگدستی را میتوان در داستان «علو» یافت. در بخشی از کتاب میخوانیم:
از بام که آمد پایین کمی هیمه و پوشال نخل از انبار برداشت و به خانه برد. خانه گلی بود با یک در. فانوسی روشنش میکرد و سقفش از دوده سیاه بود. ته خانه کوزههای خرما بود و کیسههای آرد.
یا در جایی دیگر در داستان «اکو سیاه» میخوانیم:
برایش خانهای میگیرد، ماهی سیوپنج تومان. درست دو روز پس از آوردن او به خانه، میرود پیش دوست و آشنا: خالومنو و سیدعلی، که روی هم میگذارند و پول لحاف و گلیمی درمیآید. پروایی نیست که دیوارها شوره زده است، با کاغذ و مقوا میشود رویش را پوشاند و با حلبی تا تخته پارهای میتوان برایش دری ساخت.
استفاده از «گفتوگو» و دیالوگهایی مبتنی بر آن، همگی نشان از سبک متفاوت صفدری در داستانگویی است. علاوه بر این رشتهای متصل در میان تمام داستانهای این مجموعه از تکرار و کنارهمبودن برخی شخصیتها یا پرشدن نقاط مبهم داستانهای قبل به ترتیب در داستانهای بعدی، گواه این مطلب است که این اثر، اثری متفاوت و خواندنی است.
از دیگر کتابهای مهم صفدری میتوان به «من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم» اشاره کرد. مجموعه داستان «سیاسنبو» را نشر آموت در ۱۹۰ صفحه به چاپ رسانده است.